کد مطلب:34186
شنبه 1 فروردين 1394
آمار بازدید:13
چرا حضرت رسول اكرم(ص) براي كتابت وصيّت تاريخي خودشان، مرض موت و آن حال شدّت بيماري را انتخاب فرمودند و در موقعيّت و فرصت ديگري اين وصيّت را مرقوم نفرمودند تا با آن جسارت و اهانت آن مرد و گفتار «اِنَّ الرَّجُلَ لَيَهْجُر» روبرو نشوند؟
اولاً بررسيهايي كه پس از چهارده قرن روي قضايا واقع شده است به اين جهت است كه: چرا با پيامبر اكرم(ص) در مرض موت آن حضرت اينگونه روبرو شدند و «غلب عليه الوجع» يا «اِنَّ الرَّجُلَ لَيَهْجُرُ» يا دو جمله را گفتند و مانع شدند كه آن بزرگوار وصيّت خود را بنويسد.
حرف اين است كه همين شخص توهين كننده كه در اينجا با نسبت دادن ـ العياذ بالله ـ هذيان گويي و شدّت بيماري به پيامبر(ص) مانع از وصيّت پيامبر خدا ميشود ابوبكر را در هنگام مرض موتش با آن كه گاه از هوش ميرفت و گاه به هوش ميآمد از وصيّت مانع نشد و او را به هذيان گويي متهم نكرد چون ابوبكر او را به عنوان خليفه معيّن كرد. با اين كه جريان حال اين بود كه وقتي ابوبكر وصيّت ميكرد عثمان مينوشت و پيش از آنكه اسم عمر را بنويسد ابوبكر از هوش رفت، عثمان ترسيد كه او ديگر به هوش نيايد و بميرد بنابراين از پيش خود وصيّت را تمام كرد و نام عمر را نوشت. ميگويند: وقتي ابوبكر به هوش آمد از عثمان پرسيد چه نوشته است؟ او اسم عمر را برد. حال اين موضوع يعني به هوش آمدن ابوبكر راست باشد يا نه، سؤال اين است كه چرا اين مرد در اينجا حرفي نزد و وصيّت ابوبكر را شرعي و معتبر و صحيح گرفت؟ غرض اين است كه بر اساس اين جهات بايد بررسي و قضاوت نمود، نه بر اساس قضاياي ديگري كه واقع نشده است. مطمئناً اگر پيامبر اكرم(ص) در هر فرصت ديگري هم اين مسأله را بيان ميفرمود اين افرد در برابر آن بهانهجويي كرده و ايراد ميگرفتند.
«وَ كَانَ الْاِنْسَانُ اَكْثَرَ شَئٍ جَدَلاً» كهف/54
علاوه بر اين موضوعي كه پيامبر قصد داشتند در اين حال و بعد از داستان تاريخي غدير خم، در حال مرض موت نيز اعلام كنند، مكرّر اعلام شده بود. در اينجا نيز پيامبر اكرم(ص) ميخواستند آن را كتباً و به صورت رسمي بار ديگر تكرار فرمايند كه به آن شكل، توسط افراد بهانهجو مورد ايراد واقع شد و اعتبار اصل كتابت و كلام رسول خدا(ص) را كه خداوند متعال در شأنش ميفرمايد:
«وَ مَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَي اِنْ هُوَ اِلاَّ وَحيٌ يُوحَي» نجم/3
به گمان آنان خدشه دار و بياعتبار جلوه كرد. پاسخ اين مطالب اين نيست كه چرا در فرصت ديگر نفرمود يا وصيّت نكرد. با اين مطالب بايد تصديق كرد كه حبّ جاه و رياست كار خود را كرد و اين گروه علناً با پيامبر خدا و نصوص او مخالفت كردند. «وَ سَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا اَيَّ مَنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ» شعرا/227
معارف دين
آيةالله لطف الله صافي گلپايگاني
مطالب این بخش جمع آوری شده از مراکز و مؤسسات مختلف پاسخگویی می باشد و بعضا ممکن است با دیدگاه و نظرات این مؤسسه (تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)) یکسان نباشد.
و طبیعتا مسئولیت پاسخ هایی ارائه شده با مراکز پاسخ دهنده می باشد.